"رویاهایی در مشت"

فقط می نویسم...

"رویاهایی در مشت"

فقط می نویسم...

ENT

جمعه, ۲۲ آبان ۱۳۹۴، ۰۲:۰۱ ب.ظ

روز جمعه ی خود را چه گونه می گذرانید؟؟؟ به نام خدا، با آه و فغان و جزوه های خوانده نشده و برنامه های نیمه کاره... :))) ان شالله همه سرشون شلوغ کارای خوب باشه، کارایی که در نهایت به رویاهاشون ختم بشه، کلی راضی ام از این شلوغی روزها، تهش اتفاق خوبی در راهه. :) 



+ سلام نورا ^______^

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • جمعه, ۲۲ آبان ۱۳۹۴، ۰۲:۰۱ ب.ظ
  • خورشید :)

نظرات  (۲)

سلام عزیز دلم*_-
حسابی خسته نباشی خانم:)
امیدوارم که تا تهش همینطور پرانرژی و پرامید و با اراده پیش بری و هر روز راضی تر و مصمم تر از روز قبل باشی:)
منم کاش یه کم به خودم بیام که تصمیم دیرینه رو عملی کنم و رژیم سفت و سختو اجرا بنمایم! 
امروز دو-سه تا شیرینی خامه ای خوردم (خجالتم نمیکشم)! بعد هی تو خونه راه میرم میگم من رژیمم:دی
فردا شنبه اس...یعنی اون شنبه ی منحوس بالاخره از راه رسید که من برم تو رژیم؟!:دی
پاسخ:
:))))))
سلام
وای نورا از تو چه پنهون که منم هی میگم شاید این شنبه بگیرم، شاید :)))
اصلا نمیدونم چرا نیت برای رژیم کلا به سرانجام نمیرسه :))
مرسی واسه دعاهای خوبت، دوسته مهربون و خوب و نورانی من ^_^
:)))) میدونی خورشید این دفعه خیلی به چشم اومده...هر بار یذره وزنم که میرفت بالا رعایت میکردم میومد پایین. ولی این بار هر روز صبح وقتی میخوام دکمه جین مبارکو ببندم ناگزیرم اول شکم مبارکترو بدم تو تا بسته بشه:|
لباسام تنگ شده خورشید:/
خدا ما دوتا رو به راه راست رژیم هدایت کنه:)
-خواهش میشه خانم خانما:-*
پاسخ:
:)))))
خدا شکم تخت نصیب کنه :))))

^_____^
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی